English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5986 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
dispatch order U سفارش حمل سریع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rollover U استفاده از بافر بین صفحه کلیدوکامپیوتر برای تامین ذخیره سریع کلیدبرای ماشین نویسهای سریع که چندین کلید را خیلی سریع انتخاب می کنند
economic order quantity U کمیت سفارش اقتصادی اقتصادی ترین مقدار سفارش
marine express U کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
dma U اتصال سریع و مستقیم بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی کامپیوتر که مانع دستیابی به توابع خواندن داده میشود
dma U CI واسط که ارسال داده سریع بین رسانه جانبی سریع و حافظه اصلی فراهم میکند معمولاگ کنترولی از طریق CPU متوقف میشود
ordering costs U هزینههای سفارش هزینههای مربوط به سفارش
snap pass U پاس سریع با پیچش سریع مچ
speedy U سریع السیر سریع
speediness U سریع السیر سریع
enjoinment U سفارش
order U سفارش
indents U سفارش
indenting U سفارش
indent U سفارش
reference U سفارش
Put in a good word for me. U سفارش من رابکن
call the shots <idiom> U سفارش دادن
asking and ordering U درخواست و سفارش
I asked for ... من سفارش ... را دادم.
blanket order U سفارش کلی
indenting U سفارش دادن
processing of the order U انجام سفارش
indents U سفارش دادن
purchase order U سفارش خرید
conditional order U سفارش مشروط
place an order U سفارش دادن
modification order U سفارش اصلاحی
letter of recommendation U سفارش نامه
send away for U سفارش دادن
order format U قالب سفارش
order U سفارش دادن
factory order U سفارش ساخت
trial order U سفارش ازمایشی
economic order quantity U حد مطلوب سفارش
engaged U سفارش شده
order U دستور سفارش
outwork U سفارش به بیرون
indent U سفارش دادن
acknowledgement of order U تصدیق سفارش
enjoin U سفارش کردن به
enjoined U سفارش کردن به
enjoining U سفارش کردن به
enjoins U سفارش کردن به
ordering U سفارش دهی
back order U سفارش معوق
commendation U سفارش تقدیر
acknowledgement of order تایید سفارش
order for goods U سفارش کالا
reorder point U نقطه سفارش مجدد
reorder level U سطح سفارش مجدد
ordered U سفارش داده شده
reorder interval U زمان بین دو سفارش
order U دستور دادن سفارش
open indent U سفارش خرید باز
lead time U زمان انجام سفارش
re order U سفارش دوم باره
reorder U دوباره سفارش دادن
reorder cost U هزینه سفارش مجدد
to countermand goods U سفارش کالا را پس گرفتن
engage U از پیش سفارش دادن
bespeak U ازپیش سفارش دادن
custom-made U سفارش داده شده
custom made U سفارش داده شده
outwork U سفارش به خارج از شرکت
indents U سفارش رسیده از خارج
order processing time U مدت انجام سفارش
indents U سفارش درخواست کردن
indenting U سفارش رسیده از خارج
indent U سفارش درخواست کردن
to book something U چیزی را سفارش دادن
indenting U سفارش درخواست کردن
engages U از پیش سفارش دادن
To place an order for some goods. U کالائی را سفارش دادن
order [placed with somebody] U سفارش [ازطرف کسی]
order processing time U زمان انجام سفارش
order time U زمان سفارش کالا
indent U سفارش رسیده از خارج
order form U نمونه سفارش نامه پر نکرده
ordering costs U هزینههای مربوط به سفارش کالا
testimonials U سفارش وتوصیه رضایت نامه
That's not what I ordered. آن چیزی نیست که من سفارش دادم.
I asked for a small portion. من یک پرس کوچک سفارش دادم.
a la carte U جداجدا سفارش داده شده.
order U سفارش دادن تنظیم کردن
testimonial U سفارش وتوصیه رضایت نامه
indent U سفارش خرید از کشور بیگانه
batch costing U تعیین قیمت سفارش کالا
order U سفارش دادن کالا یا جنس
the goods are on order U کالا را سفارش داده ایم
indents U سفارش خرید از کشور بیگانه
indenting U سفارش خرید از کشور بیگانه
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
I asked for the child. من یک برای بچه سفارش دادم.
To order a meal. U سفارش غذا دادن ( درهتل ؟رستوران )
reorder level U مقدارموجودی که حاکی از نیاز به سفارش میباشد
To speake in recommendation of someone . To recommend somebody. U سفارش کسی را کردن ( توصیه ومعرفی )
open indent U سفارش خریدی که در ان تعدادفروشندگان محدود نمیباشد
mail order U سفارش از طریق پست فروش مکاتبهای
indent upon a person for goods U درخواست یا سفارش کالا به کسی دادن
cash with order U پول نقد همراه سفارش پرداخت به موقع
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
procurement lead time U زمان بین دادن سفارش و دریافت کالا
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
lead time U مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
cost plus contracts U قسمتی از کالا را که به سفارش کسی ساخته میشود و هنوزعملا " ساخته نشده
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
canvass U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassed U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing U جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
swifts U سریع
spanking U سریع
spankings U سریع
swifter U سریع
accelerator U سریع
accelerators U سریع
gleg U سریع
rather U سریع تر
swift U سریع
wing footed U سریع
swiftest U سریع
prompted U سریع
prompts U سریع
prompt U سریع
rapid U سریع
galloping U سریع
sudden U سریع
sweepy U سریع
snell U سریع
glimpsed U نگاه سریع
rapid access U با دستیابی سریع
fleets U عبور سریع
braided U حرکت سریع
braid U حرکت سریع
braids U حرکت سریع
fast U سریع السیر
glimpsing U نگاه سریع
glimpses U نگاه سریع
fleet U عبور سریع
glimpse U نگاه سریع
slashes U ضربه سریع
slapping U ضربت سریع
slapped U ضربت سریع
slap U ضربت سریع
quickest U تند و سریع
quickest U جلد سریع
quicker U تند و سریع
quicker U جلد سریع
quick U جلد سریع
scampers U پرواز سریع
slaps U ضربت سریع
riposte U ضربت سریع
riposted U ضربت سریع
slashed U ضربه سریع
precipitates U خیلی سریع
slash U ضربه سریع
precipitating U خیلی سریع
quick U تند و سریع
precipitated U خیلی سریع
precipitate U خیلی سریع
riposting U ضربت سریع
ripostes U ضربت سریع
scampering U پرواز سریع
polypnea U تنفس سریع
skitter U حرکت سریع
progressive chess U شطرنج سریع
lightning chess U شطرنج سریع
snapback U بهبودی سریع
sneak raid U دستبرد سریع
hypernoea U تنفس سریع
hotshot U بارکشی سریع
highflyer U دلیجان سریع
highflier U دلیجان سریع
rathe U زود رس سریع
rath U زود رس سریع
operation immediate U اقدام سریع
posthaste U سریع السیر
quick fire U تیر سریع
quick recovery U رونق سریع
quick recovery U بهبود سریع
rapid fire U تیر سریع
rapid flow U جریان سریع
rapid scanning U تقطیع سریع
rapid transit U شطرنج سریع
high velocity drop U بارریزی سریع
high speed traffic U امد شد سریع
repost U ضربت سریع
accelofilter U صافی سریع
accelerated depreciation U استهلاک سریع
accelerated depreciation U استهلاک سریع
fasts U سریع السیر
fastest U سریع السیر
continuate U سریع الاتصال
windstorm U باد سریع
high speed traffic U ترافیک سریع
high speed printer U چاپگر سریع
high speed U دنده سریع
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
2این جمله وقتی در یک کتاب گفته میشه چطور ترجمه میشه see Rapid Reference 6.4
1wife is life life is knife knife kill the life
1usually i moved much faster_ask the other girls that i'd been out with.
0من باید سریع ترک کنم .به انگلیسی چی میشود
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com